Donnerstag, 14. Februar 2013

از دفتر خاطرات سوسن : التفاصیل فی الیوم الوالنتین

الخامس ٣ ربیع الثانی ١٤٣٤ حشری مطابق با ١٤ فوریه ٢٠١٣ نصارا یوم الوالنتین الشریفه 

هنوز که هنوزه باورم نمی شه .آفتاب از کدوم ور در اومده .از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون !. صبح که از خواب بیدار شدم ، خشکم زد . نقی( نق ) مثل همیشه لای لنگ و پاچه ما نبود و یک شاخه گل رز قرمز شرابی روی متکاش بود . هزار فکر به سرم زد . آخه میدونین تا چند وقت پیش که بیست و چهار ساعته سیخ کرده بود و مثل  مته حفاری به جون ما میافتاد . نمی دونم دنبال چیه ؟.والا بلا اگه چاه ویل هم بود تا حالا باید به ته اش رسیده بود . تمام لنگ و پاچه ما رو زخم و زخیل کرده . چپ می جنبه ، راست می جنبه ،باید توی یک سولاخ سنبه ما پیدا ش کرد . شدیم مثل آبکش . داریم صبحونه کوفت مون میکنیم بند می کنه . دوزاری رو زمین می افته ، میایم ور داریم ، مشغول میشه . داریم کهنه های عسگری کوچولو رو می شوریم ، یک شاخه اش رو میخواد تو پریز بزنه و کنتاکت رو وصل کنه . داریم کهنه ها رو روی بند پهن میکنیم ، ONLINE  میشه . پریروزا خیر سرمون رفته بودیم سالگرد ٢٢ جمادی الالی  الآخر  به اصطلاح الثوره النقوی . یکی از این لکاته های عباسی داشت اغنیه " دو تا لیمو دارم ، میخری " رو میخوند ، که طاقت نیا ورد و پیک فرستاد توی زنها ، که عسگری کوچولو مسموم شده . ما هم آدم ساده چیز خرنه جلدی آمدیم خونه و دیدیم شازده سنبل اش رو تو مشت اش گرفته و از درد داره  مثل مار به خودش می پیچه.فکر کردیم سوزمونی گرفته . گفتیم : چی شده ؟ . گفت : زود باش ٣٧ دقیقه اعتکاف کردم ، بادش به بیضه هام افتاده . می ترسم از درد بمیرم . از هول اش توی همون دالون مشغول شد و یکدفعه فریاد زد : از کی تا حالا باکره شدی ؟. گفتیم : مرتیکه حشری تو که نذاشتی جوراب شلواری مون رو در بیاریم . خلاصه چی بگم ؟ . از یک طرف می ترسم اخبارش به این لکاته های عباسی برسه ، یکوقت چشم اش بزنن و طبیعت اش بهت افسرداه بشه . 

ای بابا داشتیم میگفتیم  : خیلی دلواپسیم .آره چند وقته این ذلیل مرده به عفیر  و شمقدر نظر داره . یکدفعه زاغ سیاه اش رو چوب زدیم و غافلگیرش کردیم .از شمقدر لب گرفته بود و تند و تند میگفت : جیگر جان اگه بتونی برام ته چین سوسمار و نرگسی ملخ هم بپزی  ، قول میدم که سوسن رو طلاق بدم .اولش می خواستیم ازش شکایت کنیم . آخه میدونین  ، طبق کنوانسیون ٣٧ پلنوم ٣٨  کنعان  ، رابطه جنسی با نوباوگان ١٣٥٧ درهم جریمه نقدی و  ٧ سال نفی بلد به قسطنطنیه و یثرب رو در پی داره . ولی به خدا از آبرومون  می ترسیم .
هفته قبل رفته بودیم بدرقه المعتصم به طبل الله  ، ترمینال شتر سامرا به انطاکیه .به یک چشم به هم زدن ، دیدیم رفته تو کار یک ناقه بلوند چشم آبی و یک گوشه گیرش انداخته بود و داشت می پخت اش . نمی دونم چی وعده وعید داده بود ، که ناقه هه میگفت : اگه کوهان من کجه ، سنبل تو هم همچی راست نیست .
 خدا بدور. مثل  اینکه خیلی از مرحله پرت شدیم . جونم واستون بگه ، داشتیم گل رز رو بو میکشیدیم ، که یکدفعه سر و کله اش پیدا شد .دهنش بوی گند دهن عفیر  رو میداد . نه گذاشت و نه ور داشت  و گفت : " والنتین " ات مبارک ! گفتیم : وا ه ! به حق چیز های ندیده ونشنیده . " و النتین " دیگه چه صیغه ایه ؟. گفت : اولا " والنتین " صیغه نیست و عقده است .
 ثانیا " والنتین " شهید راه عشقه ! گفتیم : اه ، اگه اینجوریه پس " والنتین " ات ایم .

بعدش دور از جون شما  بلا دوره ، دو تایی تخت گاز تا ته اتو بان شهوت رفتیم . خدا رحم کرد تو چشم مان  نرفت .