Sonntag, 31. März 2013




     "  به مناسبت  ١٢ فروردین روز جهانی جمهوری اسلامی " یوم الحد ث            




 اینطور نبوده است ، که انرژی باد از اول هم نبوده است ، خیر بود ه است . لکن به این شکل نبوده است . ما از اول هم اشتباه کردیم . من از امت معذرت می خواهم . من از شما آقایان معذرت می خواهم . اگر ما از همان اول هم ، باد ها را رها نکرده بودیم  باد ها را آزادنمی کردیم . اگر از همان اول ،سرهر چهار راهی ، باد گیر می گذاشتیم ، و اون باد ها راحبس می کردیم . حالا اینقدر کم باد نبودیم . حالا پر باد بودیم . احتیاج به سلاطین حجازنداشتیم . ملت باید این اخلاق مزبوح را کناربگذارد ، که از هر طرفی که باد میاید ، باد ول کند . این باد های مسموم را باید حبس کرد . بشکنید این باد هارا. لعنت بر سولاخی که بی موقع باز شده ، و باد های اجانب را برای تنفس
ملت عظیم الشان ، بود میدهد . هستی می دهد. اینها می خواهند ، جوانان متدین ما را با این سموم استنشاق بدهند . خوب معلوم است . از کوزه همان برون تراود ، که در اوست. انتظار ند اشته باشید , که  باد مسموم فرو برده و سر کنگبین بیرون بدهید . محمد زکریای رازی هم همین افکار پلید را در سر می پروراند . خوب همه دیدن ، همه علمای بلاد هم دیدن ،علمای قم و نجف هم دیدن . نتیجه اش چه شد . خوب چی میخواستی بشه . همین آب شنگولی ، که همه سلاطین حجاز و یثرب کوفتشان میکنند . همین شاه خائن ، همین ممد رضا که عامل اسراییل و امریکان بوده . چه کار کرد ؟ کشاورزی ماره داغان کرد . حالا می پرسند ، چه طوری ؟ خوب این طوری . ما که دیگه اینقدر خر نیستیم و چه . جد و آبادمان هم نبوده است . نه خیر که نبوده است . شما آقایان ، که از نقاط دور بلاد و از اقصا نقاط منظومه شمسی آمدید . شمسی
چیه ؟ کی گفته شمسی ؟ همین ممد رضا . میخواست شمسی ره ملی کنه . ملی گرایی خلاف اسلام اه . لکن قمری فاتح شد و شمسی فشل . ممد رضا هم فشل شد
 
آنکه مردن پیش چشم  اش  تهلکه  ست
بانگ نی نا ش ناش بگیرد او بدست
آنکه مردن پیش چشم اش دیسکو است
توی لیوان روی میزش آبجو است 

همین بهداد  خودمان ، که در " بلندی های باد گیر" رحل اقامت گزیده و باد ها را  کمپرس کرده و پوکه شان را ریسایکل نموده و از آن پاپ کورن درست کرده ومیفروشد . کسب  حلال میکند. رزق طیب و طاهر دارد . معیشت اسلامی دارد . خمس اش را به ما میدهد و بقیه اش را سیگار اشنو میکشه . ای امریکان ای سهنیونیسم ای منافق به تو چه ؟ 
راستی کجا بودیم ؟ بسکه شما آقایان گوش می دهید ، ما اصلا از مرحله پرت شدیم . دستمان هم شکسته است . البته اینها می خواستند که ما سرمان بشکنه . ولی سر هم ماموره . میداند کجا بشکند و کجا نه . حالا میگه : من نمی شکنم ! . خوب خودش میخواهد که نشکنه . ما که حرفی نداریم . میزان رای
 اعضا است . هر عضوی هر چی میخواد . البته هرکی ، هر کی نباشه . یکوقت قلب نگوید ، من
نمی خوام به طپم . تو غلط می کنی نطپی . مگه دست خودته که نطپی

باز هم از مرحله پرت شدیم .خدا رحم کرد که ایندفعه زبانمان نشکست . وگر نه شما آقایان باید پیش عمه تان میرفتید . چون کافه تعطیل می شد ، و شو ما ناتمام . بعله 
می گفتم .ا ین ممد رضا آبها را پشت سد ها جمع می کرد برقش ره می گرفت ، و کشاورزی ماره منهدم کرد . حالا شیاطین میگن ، آقای گودرزی چه ربطی به آقای شقایقی داره ؟ خوب ربطش همینه ، که شما نمی فهمین . چون اعضای یک پیکرن . مگه برق چیه ؟ برق قوته ، برق انرژیه . وقتی برق آب ره گرفتی ، انگار که
قوت اش ره گرفتی . اون آب بدبخت که دیگه حس نداره . خوب همین میشه که سربالایی میره . وقتی سر شیر ، شیر ره گرفتی ،اون دیگه شیر نیست . یک چیز دیگه هم ، که من نمی خوام اسم ببرم ، هم نیست . از اون شیر فقط میشه دوغ درست کرد . حالا هم آقایان بروند کشک شان را بسایند
:شعار حضار
. ما همه غمباد توایم خمینی  ، گوش به هر باد توایم خمینی
. باد بزن ، باد با ن پیوند تان مبارک
!  باد های ناموافق جهان , موافق  شوید
. باد شکن ما بیدی نیست ، که به  این باد ها بلرزد

Montag, 18. März 2013

       دعای سال نو " برای خ . ر "                         

. یا متقلب القلوب و الافکار
. یا مدبر الانتخابات مع الپیچ گوشتی و الآ چار ، مضافا سایر ابزار
. یا محول التومان الی البرگ الچنار و تصعیدا یورو و الدلا ر
. یا بهم رساننده دو خط موازی با تخته و الوار
. ای فروآورنده  بر فرق رعیت آوار و بعد هم انکار
. ای لاس زننده پشت پرده مع الحسین اوباما ، و حتی حامد الگار
.
چشم الاغیار فی الانظار IN FRONT OF ای فریبنده خلایق
. ای همدست جنایتکار آن بوزینه   مابون ، بشار زنازاده نابکار
. ای نزدیکتر به تو آن انچوچک عنتر  لاغر و نزار
.  ای پیر خرفت روبه صفت  ،همسنگ خنزیر و کفتار
. ای پست تر از چرک زخم و موی زها ر
. ای لمبا ننده خاویار فی النهار ولیکن نان و پنیر فی الاخبار به وقت الافطار

 پروردگارا خوابی یا بیدار ؟ منگی یا هشیار ؟ نمی بینی اینهمه نکبت و پلشت بیش از انتظار ؟ فتاده ایم به فلاکت و ادبار . ملت تکیده و زرد و بیمار . نیکی ورافتاده از پندار و گفتارو کردار
   
 
  !برهان مان از دست این طویله نامردم خونخوار
 
.  القرص القرص ، فرقی نمی کند آسپیرین و یا آکسار
 
. شاید شود حرجی ، بر این بیقرار تبدار

                       *           *           *         *          *          *          *          
 
 !با اینهمه به کوری چشم هرچی تازی پرسته،نوروزهرچه شادمان تروپیروزتر با دا 
 
، یک شاهنامه ، آبادی ایران 
، یک مثنوی ، تندرستی
، یک باران ، شادکامی
، یک دشت ،امید و کامیابی 
  و درپایان یک آسمان ، انگیزه برای روزهای بهتر برای همه هم میهنان ، به ویژه
. نازنینان "  آزادگی " آرزومندم