Montag, 10. Februar 2014

" ٢٢ بهمن ١٣٥٧ روز " انقلاب رنگ ها و نام ها


                                   
           " ٢٢ بهمن ١٣٥٧ روز " انقلاب رنگ ها و نام ها                                            

هر انقلابی به صفتی متصف است . مانند انقلاب اکتبر ١٩١٧ روسیه که به " انقلاب کارگری " معروف شده و یا انقلاب چین
. که به " انقلاب دهقانی " متصف شده است . بر این اساس باید انقلاب ایران را " انقلاب رنگ ها و نام ها " نامید
هنوز آفتاب ٢٢ بهمن ١٣٥٧ غروب نکرده بود , که تخم رنگ در ایران را ملخ خورد . هر کسی تلاش می کرد , تا هر بیشتر
به رنگ جدید با تیرگی و پر رنگی بیشتر ظاهر شود . از مشکی پر رنگ تا آبی تیره و قهوه ای متمایل به تریاک سوخته گرفته
. تا سبز سیدی متمایل به نفتی
  

وقتی ته رنگ خشک شد و دست دوم و سوم هم توی در و همسایه جا افتاد , انگاری که یک عمر همین رنگ بوده اند . مشکل
تازه مانند آروغ پس از یک شکم سیر حلیم  بادمجون با سیر داغ پر و پیمان و ماست و مو سیر بد جوری تو چش و چال
   . ملت میزد
شمار فراوانی از " اناث " با فشردن بر تکمه
( RESET ) 
یک شبه همه شدند  " طاهره " , " طیبه " , " محجوبه " , " مستوره " و " عفیفه "  همه لاک و مهر شده با " باند رول " به
. خلوت رفته همان  " کار دیگر " , که با گذشت زمان به نوعی اعتیاد و جزیی از شخصیت شان شده بود , میکردند
   
ناگفته پیداست , که " ذکور" بسیاری هم , برای نیفتادن از دسته , با دستکاری کیلومترشمار ها روی
 ( " 00000 ")
. همه شدند  " صفر کیلومتر " و " آکبند " و نام خود را به " طاهر " , " طیب " ," صابر " و " زکی " و..... برگرداندند
 
. افزون بر تغییر نام , خیلی ها تلاش می کردند , که یک عنوان " سید " به " پیش " خود بسته تا از " پس " آن به نوایی برسند
کار تا بدانجا  بالا گرفت , که " اشرف " خواهر شاه شتابان به دیدار " انور سادات " رفت , تا " رویهمرفته  , =" به
! افتخار " اشرف سادات " شدن نائل شود , و دیدیم که شد 

تعویض نام ها به شهر ها نیز سرایت کرد . با وجود این با تبدیل نام " شاهی " به " قائم شهر " هیچ امام زمانی در
 آن شهر ظهور نکرد . و با تعویض " شاهرود " به " امام رود "  " هیچ صیادی از جوی حقیری که به آن رود خانه
. ریخت , مروارید صید نکرد ." و جانشین کردن نام " سوسنگرد " به " فاطمه تپل " هیچ رژیم لاغری موثر نیوفتاد 
اگر چه تغییر نه تنها حق اولیه اجتماعی هر انسانی است , بلکه حتی چوب و آهن هم از محیط تاثیر می پذیرند . و آب
  راکد موجب گندیدگی می شود . با وجود این انکار گذشته انسان کنشی به غایت بزدلانه و نشان از رنگ و ریا دارد . کسانی را می شناختم , که وقتی به هم می رسیدند و گرچه آشنای قدیمی بودند , آنقدر تغییر کرده بودند , که یکدیگر را
نشناخته و از یکدیگر می پرسیدند , راستی شما در زمان شاه در کدام گروه " مسلحانه " مبارزه می کردید . گو اینکه
طرف از ترس اش در آن زمان از حمل ناخن گیر نیز حتی  پرهیز می کرد. و بدینسان یک " ملت " شریف و بزرگوار , به
دلیل یاد نگرفتن اندیشیدن , در اندک زمانی به یک " امت " بی ریشه و بی بته , که هیچ گذشته و هویتی نداشته وشایسته
.  بالیدن نبود , بدل شد 

 طرفه آنکه پاره  ای از سردمداران انقلاب , که عمری بذر  این بی هویتی و دگردیسی را افشانده بودند , دیر
 یا زود همین آفت  و بلا دامنگیرشان شده , و دستاورد همه عمرشان در کوتاه زمانی بر باد رفته و به
.  قولی " چوب دو سر طلا " شدند . که البته خود کرده را  دیگر تدبیری نبود 
: بیائیم طرح ای نو در انداخته   و

. ٢٢ بهمن را به  روزی برای واکاوی خویشتن ونقد خود گردانیم
. ٢٢ بهمن را به  روزی برای اندوختن توشه ای برای آینده گردانیده , تا دو بار از یک سوراخ گزیده نشویم

" ٢٢ بهمن را به  روزی برای به قول " ایمانوئل کانت
( "SAPERE AUDE ")
.  گردانیده و به " اندیشیدن " خطر کنیم
 
. ٢٢ بهمن را به  روزی برای مسئولیت پذیری و بگردن گرفتن اشتباهات خود و پیگیری ریشه یابی آنها گردانیم

............ ٢٢ بهمن را به  روزی برای
. من هم به همراه هم میهنان جگر سوخته ام در این روز با قلبی آکنده از درد , شرم و اندوه , اشکریزان  به سوگ می نشینم