ناگهان زمستان گذشته ، ولیکن رنگ زغالدان چطور ؟
کلافه شده بودم . انگاری سیلی آمده بود و با خودش همه چیز رو برده بود و من رو هم روی یک
تل انبوه چوب و مبل و شاخه درختها تک و تنها مثل موش آبکشیده باقی گذاشته بود . اونهم لخت
و پتی . هراز گاهی صداهای آشنایی می آمد ، که بهتر از غذا و آب ، تشنگی و گشنگی را رفع
میکرد . با وجود این بزرگترین مشکل این پرسش بود : " این سیل از کجا و چرا و چگونه
آمد ؟ . هیچ چیزی بیشتر از این پرسش ها مرا زجر نمی داد . تمام اعتماد م را به هوا و
هواشناسی از دست داد ه بودم . گاهگاهی هم توی این گیرودار نجواهایی به گوش می خورد
مانند : " هنوز کجاش رو دیدین ؟ زلزله ٩.٨ ریشتری هم تو راهه ! . تگرگ هایی هم به
اندازه پرتقال بناست بیاد ..........." این زخم زبانها و نمک پاشیدن به زخم ها و صدای
. کر کننده داریه و دمبک بیشتر از خود سیل شکنجه ام می داد
همش فکر میکردم ، بابا ماها همه که ساکن یک محله بودیم و اگر نوبت به آنها هم که
. به نوعی مانند ما جاکن شده اند ، هنوز نرسیده ، جای بشکن و پایکوبی نیست
امیدوارم که هر چه زودتر ادمین سایت " آزادگی " یک گزارش پر و پیمان و شفاف
به کاربرانش داده ، تا موجبات رفع شک و تردید ها گشته و از نگرانی آنها کاسته
و این حق مسلم کاربران را به رسمیت بشمارد . وگرنه انگیزه و دلگرمی برای
: بسیاری از کاربران نمی ما ند . در پایان به چکامه ای از مارتین نی مولربسنده میکنم
MARTIN NIEMOELLER
They came first for the Communists.
And I didn´t speak up , because I was n´t a Communist.
Then they came for the JEWS.
And I didn´t speak up , because I wasn´t a JEW.
Then they came for the Unionists .
And I didn´t speak up , because I wasn´t a Trade Unionist .
Then they came for the Catholics.
And I didn´t speak up , because I was a Protestant.
Then they came for MEEEEEEEEEEEE.
And by that time no one was left to speak up.
PASTOR MARTIN NIEMÖLLER
1946
KONZENTRATIONSLAGER IN SACHSENHAUSEN IN ORANIENBURG
KONZENTRATIONSLAGER IN SACHSENHAUSEN IN ORANIENBURG
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen