Donnerstag, 9. Juni 2016

             روشنگری ( روشنگرایی - تنویر افکار ) چیست ؟



انگیزه بنیادی کی- بوردی کردن این کوتاه واره کامنت یکی از عزیزان بالاترین , کاپریکورن ۱ زیر لینکی از عزیز دیگری چین چیلا و نیز اشاره شهاب گرامی به نخستین جمله نوشته ایمانوئل کانت  می باشد .
کامنت کاپریکورن ۱ :" مسیحی ها رو کوپرنیک ، کپلر ، گالیله ، نیوتن ، دکارت ، پلانک ، اینشتین ، هاوکینگ . . . ارشادشون کردن" . 
عصر روشنگری  در اروپا از ۱۶۵۰ م. آغاز شده و تا نزدیکی های ۱۸۰۰ م. ادامه یافته است . روشنگری  نوعی اندیشه عقلی و خردمندانه است , که از نزدیکی های سالهای ۱۷۸۰ به جنبش رفرمیستی فرهنگی-معنوی-اجتماعی -ذهنی تبدیل شده , و این جنبش فکری سرانجام به انقلاب کبیر فرانسه در سال ۱۷۸۹ م. و همچنین انقلاب آمریکا منجر شد . یکی از ویژ گی  های بر جسته روشنگری تکیه بر خرد , به عنوان مرجع جهانی داوری , و همچنین علوم طبیعی , که در خواست روا داری دینی , مذهبی و جهت گیری بر حق طبیعی " IUS NATURAE"  است , که از هر سه دیدگاه الهیات , حق فلسفی و اخلاق فلسفی تائید میشود .
یک کشیش پروتستان به نام ( JOHHAN FRIEDRICH ZOELLNER ) در شماره دسامبر ۱۷۸۳ماهنامه (BERLINISCHE MONATSSCHRIFT )پرسید : " روشنگری ( روشنگرایی - تنویر افکار ) چیست ؟" . ایمانوئل کانت ( زاده ۲۲ آوریل ۱۷۲۴ در کونیگزبورگ [امروزه در روسیه ]- درگذشت ۱۲ فوریه ۱۸۰۴ در همانجا ) , اندیشمند و فیلسوف پیشگام دوران روشنگری , در مقاله ا ی در دسامبر ۱۷۸۴ در همان ماهنامه در مقاله ای به نام " در پاسخ به 
پرسش ," روشنگری چیست ؟"" نوشته خود را با این جمله های نامدار آغاز می کند :
" روشنگری رهایی انسانی از صغارتی ( قیمومیتی ) خود ساخته است . صغارت( قیمومیت) ناتوانی انسانی است , که نمی تواند بدون سرپرستی ( راهنمایی ) و یاری دیگری , خرد خویش را به کار گیرد . صغارت
( قیمومیت) وقتی خودساخته است , که فقدان فهم شخص علت آن نبوده, بلکه به دلیل کمبود توانایی جزم کردن عزم و جسارت ,  نیاز مند هدایت دیگری برای بهره گیری از خرد خویش است .
! SAPERE AUDE * ( به اندیشیدن جسارت کن !) پروا مکن , خرد خویش را به کار گیری !. بنابراین شعار روشنگری این چنین است ."
تلاش های کانت نه تنها در آلمان بلکه در کشور های دیگر اروپایی نیز بر داده و منشاء دگرگونی هایی شد . ناگفته نماند , که پیش از آن جنبش دیگری در آلمان در سال ۱۷۷۶ به نام ILLUMINATI ( فرزانگان -روشن ضمیران ) به دست فیلسوف و شارح احکام دینی مسیحی به نام ( ADAM WEISHAUPT )در شهر اینگول اشتات بنیان گذاری شده بود , که چندان نپایید , و در سال ۱۷۸۵ در امیر نشین بایر ممنوع اعلام شد .
روشنگری در اروپا با رشد فلسفه اومانیسم -هومانیسم ( انسان گرایی ) از ایتالیا پا گرفت . نخست در اروپا
 JOHN LOCKE ( جان لاک ۱۶۳۲-۱۷۰۴ ) اندیشمند  انگلیسی  اصطلاح "شهروند "و همچنین آزادی را به کار برده بود . و نیز یکی از نوابغ ریاضی و فلسفه فرانسه رنه دکارت در سال ۱۶۳۷ م. کتابی نوشت به نام :
Discours de la méthod ( گفتار در روش راه بردن عقل ) و در آن با یک جمله اولین میخ را بر تابوت مسیحیت کوبید . این گزاره „Je pense, donc je suis“ و به زبان لاتین COGITO ERGO SUM ( من فکر میکنم , پس هستم ) . 
هم چنین شارل پرو ( Charles Perrault) ریس آکادمی فرانسه در روز دوشنبه  ۲۷ ژانویه سال ۱۶۸۷, در مراسمی , که برای بهبود لویی چهاردهم از بیماری سختی , برگزار شده بود ,  چکامه ای با عنوان "Le siècle de Louis le Grand" 
( سده و یا دوران لویی کبیر ) را که سروده بود , خواند . در این چکامه او اصطلاح
 "Querelle des Anciens et des Modernes" 
( تقابل سنت و مدرنیته ) را به کار برد , که نه تنها تا اندازه ای خطر کرده و اندیشه جدایی دین و دولت را در  انظار عمومی به میان کشید , بلکه شکافی شگرف و بدون چون و چرا در آکادمی فرانسه به وجود آورد . پس از سالهای ۱۷۵۰پیشاهنگان اندیشه نوین در فرانسه مانند : ولتر-منتسکیو-دلامبر-ژان ژاک روسو-دیدرو که پاره ای از آنها  نویسندگان دائرت المعارف فرانسه بودند , خدمت به سزایی دربه میان کشیدن و پراکندن اندیشه های نوین , و هم چنین دوری جستن از کلیسا و افکار و عقاید مسیحیت انجام دادند . همچنین در آلمان هم از ۱۷۶۰ تا ۱۷۸۵ که به دوران " STURM UND DRANG " 
(  توفان و طغیان ) ویا " GENIEZEIT " ( دوران نوابغ ) نامدار شده , اندیشمندان و فرهیختگان گرانقدری مانند : "Gotthold Ephraim Lessing "( افراییم لسینگ )-"Johann Gottfried Herder"( یوهان گوتفرید هردر )-
"Friedrich Schiller"( فریدریش شیللر )-"Friedrich Schlegel"( فریدریش شلگل ) این بار را به دوش کشیدند . شوربختانه به خاطر محدود بودن واژه های نوشته , نمی توانم بیشتر در مورد دیگران بسیاری از کشور ها , شما را آگاهی 
دهم .
شایان توجه بسیار است , که بدون همکاری و همیاری دانشمندان علوم طبیعی , فیزیک و شیمی به هیچ روی نمیشد ,بر کلیسا و مسیحیت چیره شد . و به قولی الحق والانصاف ,اگر پیکار علمی , ریاضی وارانه محسوس و لمس کردنی , مستدل و منطقی بزرگانی همچون گالیله , کوپرنیکوس ,کپلر , نیوتون ,تیکو براهه نبود , شاید هرگز اینگونه ریشه ای , نمیشد ریشه کلیسا و مسیحیت را از بیخ زده و آنر به کنا م کلیسا ها و صومعه پس راند . کوپرنیکوس  و کپلر با معادلات ریاضی ثابت کردند , که بر خلاف نوشته " انجیل " در " سفر پیدایش " ,زمین نه تنها پخش ( قرص مانند ) و ثابت نیست , بلکه کروی بوده و چرخش و جنبش دارد . افزون بر آن نه تنها زمین مرکز کائنات نبوده , بلکه خورشید مرکز منظومه شمسی , یکی از بیشمار منظومه ها بوده , و زمین به دورآن میچرخد . همچنین چرخش زمین به دور خورشید دایره ای شکل نبوده , بلکه بیضی واربوده و خورشید در یکی از کانون های بیضی قرار گرفته است .
همچنین از  اسحاق نیوتون (۱۶۴۳ تا ۱۷۲۷) در روز شنبه ۵ ژوئیه ۱۶۸۷ کتابی به نام :
 "Philosophiae Naturalis Principia Mathematica"(اصول ریاضی فلسفه طبیعی ) ویا فقط " Principia" 
( اصول و یا مبانی ) به زبان لاتین منتشر شد . در این کتاب قانون نیروی گرانش زمین ( نیروی جاذبه زمین ) و همچنین قوانین مکانیک نیوتونی , از آن میان قانون " INERTIA "(اینرسی- اصل ماند ) و هم چنین حرکت خطی بدون شتاب ( بدون در نظر گرفتن اصطکاک ) و اصل نیروی کنش و واکنش , با معادلات ریاضی اثبات شدند . در آینده اگر بختی از من و علاقه ای از کاربران باشد , مشروح تر در مورد گالیله ,کوپرنیکوس ,کپلر و نیو تون و.......خواهم نوشت .
آنچه نباید و نمیتوان فراموش کرد , اینکه روشنگری در اروپا و غرب آسان بدست نیامد . نه تنها تلاش شبانه روزی, پیگیر و خستگی ناپذیر هزاران هوشمند و دانشمند در کار بود , بلکه جسارت , بیباکی و ریسک کردن , موجب گرفته شدن جان ارزشمند بسیارانی شد .  چیزی که شور بختانه در ایران با ترفند نخ نمای " آقا باید به اعتقادات مردم احترام گذاشت " از آن دوری جسته میشود . تنها به اعتقاداتی باید احترام گذاشت , که هتا به بی اعتقادی دیگران احترام میگذارد . 
به قول شیخ اجل سعدی :
" هندوی , نفت اندازی همی آموخت . حکیمی گفت : کسی را که خانه نئین است , بازی نه این است ." هم چنین روشنگری باید ریشه ای باشد و به دور از رو دربایستی , شرمگینی و رادیکال انجام پذیرد . باز هم به قول شیخ اجل سعدی : 
" آتش نشاندن و اخگر گذاشتن , افعی کشتن و بچه گذاشتن , کار عاقلان نبود ."
شانسی  که اروپا آورد شرایط و مناسباتی بود , که در آن زمان جریان داشت . یکی به مصداق " پری رو تاب مستوری ندارد - چو در بندی زروزن سر برآرد " و دیگری " از در نشد از پنجره " . یعنی اگر کتاب   ژان ژاک روسو را پس از چاپ در پاریس آتش میزدند , آن کتاب در  زوریخ چاپ میشد , و یا دکارت کتاب اش را در آمستردام چاپ کرده و به دعوت شاهزاده ای به استکهلم کوچ میکرد . یعنی کشور های اروپا همگی همسایه هایی دست کم  با یک دین و زبان های نزدیک به هم , که برگردان اندیشه ها و کتاب ها را آسان می نمود  و همچنین پخش و گسترش بسیار پر شتاب اندیشه ها و نوشته جات بر اثر اختراع چاپ حروف سربی در سال ۱۴۵۰م. به دست یوهان گوتنبرگ , از دیگر پارامتر ها بودند .


*"  SAPERE AUDE " : جسارت اندیشیدن داشته باش! .- در به کار گیری فهم خود جسارت داشته باش !. این 
اصطلاح , نقل قولی از چکامه سرا و ادیب گرانسنگ رم باستان " هوراس" بوده که در کتاب نامه ها ( نامه های ۱-۲-۴۰) که در سال بیستم پیش از زادروز مسیح , منتشر شده است .















Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen